جدول جو
جدول جو

معنی ابن قتره - جستجوی لغت در جدول جو

ابن قتره
(اِ نُ قِ رَ)
ماری است خرد. ماری باریک. (المزهر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِرَ)
کنیۀ ابلیس لعنه اﷲ علیه. یا علم است مر شیطان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُکْ کَ رَ)
محمد بن عبدالله بن محمد شاعر. از اخلاف مهدی خلیفۀ عباسی. وفات 385 ه. ق. دیوانی مشتمل بر پنجاه هزار بیت داشته است. و او در تشبیهات بدیعه و مجون و فکاهه معروف است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زُ رَ)
سیدعزالدین ابوالمکارم حمزه بن علی بن ابی المحاسن زهرۀ حلبی. معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره، فقیه شیعی. استادابن ادریس و شاذان بن جبرئیل. او را کتب بسیار است، ازجمله: غنیهالنزوع الی علمی الاصول و الفروع. قبس الانوار. کتاب النکت در نحو و مقالات و رسائل مختلفه (511-585 ه. ق.). برادر ابوالمکارم موسوم به عبدالله ابوالقاسم نیز تصانیف کثیره داشت، از آنجمله: الغنیه عن الحجج و الادلّه که بین فقها معروف است و از آن بسیار نقل کنند و کتاب تجرید و تبیین المحجه و غیر آن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ تَ رَ)
مرغی است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُ رَ)
کنیت عبدالله بن عمر بن بجرۀ قرشی عدوی. یکی از اصحاب رسول صلوات الله علیه.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قِرْ ری یَ)
ابوسلیمان ایوب بن زید بن قیس هلالی. از خطبای مشهور عرب. از سخنان او در کتب ادب بسیار آرند و نحات بکلام او استشهاد کنند. گویند امی و بدوی بوده و در سالی که غلا و قحط پدید آمد او بعین التمر رفت و بر خوان عام والی عین التمراز دست حجاج همه روزه حاضر میشد. روزی نامه ای از حجاج بن یوسف به والی عین التمر رسید با بلاغت و فصاحتی تمام و حاوی کلماتی که والی معانی آن ندانست. ابن قریه آنرا بخواند و معنی بگفت و هم بدان اسلوب جواب نامه کرد و چون نامه به حجاج رسید از فصاحت آن بعجب آمدو ابن قریه را بطلبید و او چندی نزد حجاج ببود و سپس او را پیش عبدالملک مروان فرستاد. گویند وقتی او از جانب حجاج نزد عبدالرحمن بن اشعث خارجی بسفارت بسیستان شد عبدالرحمن او را بخواندن خطبه ای که بهجای حجاج و خلع عبدالملک شامل بود اجبار کرد و آنگاه که عبدالرحمن خارجی مغلوب گشت ابن قریه را اسیر کرده نزد حجاج بردند و حجاج او را بکشت. صاحب اغانی در ذیل ترجمه مجنون قیس عامری عاشق لیلی گوید سه تن نامشان مشهور و اخبارشان مذکور است لکن وجود خارجی ندارند: مجنون عامری و ابن قریه و ابن ابی العقب. گویند قریه نام یکی از جدات اوست و خود به سال 84 ه. ق. وفات کرده است. و از جملۀ کلماتی که بدو نسبت کنند مثل ذیل است که هنگام قتل خویش گفت: ’لکل جواد کبوه و لکل صارم نبوه و لکل حکیم هفوه’. و باز گویند از او تعریف دها پرسیدند او گفت: هو تجرع الغصه و توقع الفرصه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوسعید. او در طب و هندسه و دیگر علوم ریاضی و طبیعی ماهر بود و در خدمت حافظ لدین الله عبدالمجید فاطمی میزیست و در نمیمه و دسیسه ای از سران سپاه شرکت جست و معجونی مسموم برای کشتن حسن پسر حافظ بساخت و چون حافظ بر آن وقوف یافت امر به قتل او داد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قُ تَ بَ)
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الکوفی المروزی الدینوری. پدر او از مردم مروالروذو مولد او در مستهل ّ رجب 213 ه. ق. بکوفه بوده. ابومحمد ادیبی عالم بلغت و نحو و غریب القرآن و معانی قرآن و شعر و فقه بوده است و با اینکه در مذهب بصریین غلو داشت خلط هر دو مذهب می کرد چنانکه در کتب او ازکوفیین نقل بسیار هست. او در روایات خویش صادق و کثیرالتصنیف است و کتب او در جبل مرغوب و مقبول نزد ادباست. وی مدتی منصب قضاء دینور داشت و از این رو به دینوری مشهور گشت و پس از آن در بغداد تدریس میکرد. وفات او به سال 276 بوده است. او راست: کتاب معانی الشعر الکبیر و آن دوازده باب است. کتاب عیون الشعر و آن ده کتاب است. کتاب عیون الاخبار و آن محتوی ده کتاب است و بسیار معروف و به طبع رسیده است. کتاب التفقیه ابن الندیم گوید سه جزء این کتاب را در ششصد ورقه بخط برک دیدم و ظاهراً دو جزء نقص داشت و از جماعتی از اهل خط جویا شدم و آنها معتقد بودند که آن دو جزءنیز موجود است و این کتاب بزرگتر از کتب بندنیجی است. کتاب الحکایه و المحکی. کتاب ادب الکاتب. کتاب الشعر و الشعرا. کتاب الخیل. کتاب جامعالنحو. کتاب مختلف الحدیث. کتاب اعراب القرآن. کتاب دیوان الکتاب. کتاب فرائدالدر. کتاب خلق الانسان. کتاب القراآت. کتاب المراتب و المناقب من عیون الشعر. کتاب التسویه بین العرب والعجم. کتاب الانواء. کتاب المشکل. کتاب دلائل النبوه. کتاب اختلاف تأویل الحدیث. کتاب المعارف. کتاب جامعالفقه. کتاب اصلاح غلط ابی عبید فی غریب الحدیث. کتاب المسائل والجوابات. کتاب العلم تقریباً در پنجاه ورقه. کتاب المسیر والقداح. کتاب حکم الامثال. کتاب الاشربه. کتاب جامع النحو الصغیر. کتاب الرد علی المشبهه. کتاب آداب العشره. کتاب غریب الحدیث. ابن الندیم در موضع دیگر از او دو کتاب ذیل را نام میبرد: کتاب تعبیرالرؤیا. کتاب غریب القرآن. و نیز کتاب الرحل و المنزل. وکتاب الامامه و السیاسه را به او نسبت کرده اند و بعضی از غیر او دانسته اند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ شَ رَ)
عزالدین حسن بن علی بن احمد بن یوسف کروانی عاملی. فقیه شیعی. تلمیذ ابن فهد، و او بمائۀ نهم هجری در جبل عامل میزیسته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوسلیمان داود بن کورۀ قمی. از علمای شیعه. او راست: کتاب الرحمه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَ رَ)
ابوبکر، ملقب به ذوالوزارتین. از کتّاب و وزرای قرن ششم هجری باندلس. او را بعض رسائل بلیغه بوده و صاحب قلائدالعقیان قطعاتی از اشعار او آورده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُرْ رَ)
نان. خبز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قِ بَ)
ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه. متکلم مشهور شیعی، از مردم ری. در اول امر معتزلی بود و از آن پس بمذهب تشیع گرایید. او در قرن سیم هجری میزیست و با ابوالقاسم بلخی متکلم معروف معاصر بود. او را کتب چند است، ازجمله: المستثبت در نقض ابوالقاسم بلخی. الانصاف. کتاب الرد علی الزیدیه و ابن بابویه این کتاب را در اول اکمال الدین تماماً نقل کرده است. و ابن الندیم دو کتاب از او نام میبرد یکی الانصاف فی الامامه و دیگر کتاب الامامه
لغت نامه دهخدا
(اَ قِ رَ)
ابلیس. شیطان. بومرّه. عزازیل. خناس. بوخلاف. ابومره. شیخ نجدی. دیو. مهتر دیوان. (السامی فی الاسامی). پدر پریان. و گویند که یزیدیه او را طاووس العرفاء نامند
لغت نامه دهخدا
آن بار، آن دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی